فاطمه حیدری

فارسی نهم. درس 9 فارسی نهم

داستان سیاوش رو به طور خلاصه بگید از آخر کتاب نباشه از گوگل باشه لطفا چون گوگل بالا نمیاد

جواب ها

جواب معرکه

فاطمه هسم

فارسی نهم

خلاصه داستان سیاوش سیاوش از مادری کنیز متولد میشود. وقتی که بدنیا می آید تمام ستاره شمرها و ستاره شناسان با رصد کردن ستارگان و انداختن اسطرلاب متوجه میشوند که این بچه بخت خوبی ندارد و بدبخت است.سیاوش پسر کنیری بود که کاوس این کنیز را از دست تورانی ها تصاحب میکند وقتی سیاوش بدنیا می آید رستم او را با خود به سیستان می برد و بزرگش میکند و آداب شاهی و پهلوانی را به او می آموزد و در دوران نوجوانی به نزد کاووس باز میگردد که بسیار زیبا رو بوده است.سودابه وقتی او را می بیند عاشق او میشود و به هر بهانه ای که شده میخواهد او را به شبستان بکشاند و به او پیغام میدهد که من دختر های زیبا رویی دارم بیا و اینها را ببین و یکی را به همسری برگزین.سیاوش به او پیغام میدهد که من مرد جنگم و پهلوانم مرا با شبستان کاری نیست.سودابه به کیکاووس پیشنهاد میدهد که به سیاوش بگو که ما, در شبستان دختران زیبارو زیاد داریم بیاید و آنها را ببیند و یکی را انتخاب کند و ازدواج کند و وقتی کیکاووس ماجرا را به سیاوش میگوید ,قبول نمیکند و سودابه هم که نمیتوانسته از سوی او به کام برسد به او تهمت میزند و کاووس چون ماجرا را میفهمد در صدد آن برمی آید که گناهکار رو بیگناه را از هم جدا کند و آتشی را برپا میکند و سیاوش از آن تندرست خارج میشود و کیکاووس خواست که سودابه را بکشد اما سیاوش اجاره نمیدهد و مانع کار میشود.افراسیاب هم کشور پهناوری تا چین را به سیاوش می دهد و با فرنگیس و پیران ویسه به سوی آن سرزمین میرود و گنگ دژ را بنا میکند

سوالات مشابه درس 9 فارسی نهم

Ad image

جمع‌بندی شب امتحان فیلیمومدرسه

ویژه اول تا دوازدهم

ثبت نام